سکته کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دچار توقف یا اختلال شدید در قلب یا مغز شدن

فونتیک فارسی

sekte kardan
فعل لازم
to have heart attack, to have a heart stroke, to have a brain stroke, to have a stroke

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- اضطراب شرایط باعث شد سکته کند.

- The stress of the situation caused him to have a stroke.

- به محض اینکه خبر را شنید، احساس کرد دارد سکته می‌کند.

- As soon as he heard the news, he felt like he was going to have a stroke.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سکته کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سکته کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سکته کردن

لغات نزدیک سکته کردن

پیشنهاد بهبود معانی