to have heart attack, to have a heart stroke, to have a brain stroke, to have a stroke
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اضطراب شرایط باعث شد سکته کند.
The stress of the situation caused him to have a stroke.
به محض اینکه خبر را شنید، احساس کرد دارد سکته میکند.
As soon as he heard the news, he felt like he was going to have a stroke.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سکته کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سکته کردن