to count, to enumerate, to numerate, to calculate, to reckon
to count
to enumerate
to numerate
to calculate
to reckon
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها شروع به شمارش آرا کردند.
They started to count the ballots.
ما باید تعداد کل شرکتکنندگان را شمارش کنیم.
We need to calculate the total number of attendees.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شمارش کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شمارش کردن