آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

شمارش کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / shomaaresh kardan /

to count, to enumerate, to numerate, to calculate, to reckon

to count

to enumerate

to numerate

to calculate

to reckon

شمردن، محاسبه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آن‌ها شروع به شمارش آرا کردند.

They started to count the ballots.

ما باید تعداد کل شرکت‌کنندگان را شمارش کنیم.

We need to calculate the total number of attendees.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شمارش کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شمارش کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شمارش کردن

لغات نزدیک شمارش کردن

پیشنهاد بهبود معانی