testament, testimony, witness, attestation, evident, deposition
بدون شهادت او کارمان خراب است.
Absent her testimony, we are finished.
راستش را به شما گفتم و هما میتواند شهادت بدهد (هما شاهد است).
I told you the truth and Homa can bear witness.
martyrdom
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
امسال نوروز با یک روز شهادت مصادف شده است.
This year Nowruz coincides with a day of martyrdom.
او به دست کفار به شهادت رسید.
He suffered martyrdom at the hands of infidels.
حقوق evidence
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شهادت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شهادت