امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

شهرداری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سازمان اداره‌ی شهر

فونتیک فارسی

shahrdaari
اسم
municipality, city hall, town hall, mayoralty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- معترضان تصمیم گرفتند تا در ساختمان شهرداری تحصن کنند و خواستار تغییر در سیاست‌های دولت محلی شوند.

- The protesters decided to sit in at the city hall to demand changes in the local government's policies.

- حومه به چهار بخش که دارای شهرداری جدا است، تقسیم شده است.

- The suburbs are divided into four municipalities.
وابسته به شهرداری

فونتیک فارسی

shahrdaari
صفت
municipal

- ساختمان باید با مقررات شهرداری مطابقت داشته باشد.

- The building must conform with the municipal regulations.

- اسکله‌ی شهرداری تقریباً یک کیلومتر در دریاچه پیش می‌رود.

- The municipal pier jetties out nearly a kilometer into the lake.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت شهرداری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شهرداری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شهرداری

لغات نزدیک شهرداری

پیشنهاد بهبود معانی