آخرین به‌روزرسانی:

شیرینی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شیرین بودن

فونتیک فارسی

shirini
اسم

sugariness, sweetness, saccharinity

شیرینی صدایش آرامش‌بخش بود.

The sweetness of his voice was soothing.

شیرینی هوای تابستان مست‌کننده بود.

The sweetness of the summer air was intoxicating.

شیرینی‌جات

فونتیک فارسی

shirini
اسم

عامیانه pastry, confection(s), bonbon, confectionary, goodies, confiture, candy, patisserie, sweetmeat, cookie, sweets

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

مصرف شیرینی و تنقلات در نوروز بالا می‌رود.

During Nowruz, the consumption of confectioneries goes up.

آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می‌کند.

Too much candy and sweets will ruin your teeth.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شیرینی

  1. مترادف:
    حلاوت شهد عذوبت
    متضاد:
    تلخی

ارجاع به لغت شیرینی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیرینی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیرینی

لغات نزدیک شیرینی

پیشنهاد بهبود معانی