sweet dish, cookie plate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شیرینیخوری عتیقهای که از مادربزرگم به من رسیده، یکی از وسایل محبوبم است.
The antique cookie plate passed down from my grandmother is one of my most cherished possessions.
بچهها با اشتیاق دور شیرینیخوری جمع شدند.
The children eagerly gathered around the cookie plate.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شیرینی خوری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شیرینی خوری