sieve, filter, strainer, colander, riddle, screen
sieve
filter
strainer
colander
riddle
screen
صافی قهوه
coffee filter
به لطف صافی جدید، چای کاملاً دم شد.
The tea was brewed perfectly, thanks to the new strainer.
clarity, clearness, limpidity, limpidness
clarity
clearness
limpidity
limpidness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صافی آب در دریاچه قابل توجه بود.
The clarity of the water in the lake was remarkable.
صافی لیوان کریستالی باعث درخشش زیبای آن شد.
The limpidity of the crystal glass made it sparkle beautifully.
smoothness, levelness, flatness
smoothness
levelness
flatness
درختان بلند صافی دشت را کمنما میکردند.
Tall trees relieved the flatness of the plain.
صافی شنهای ساحل آرامشبخش بود.
The smoothness of the sand on the beach was soothing.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
شکل درست و معیار این واژه «صافی» است.
«صافی» واژهای عربیتبار است که به معنی پاکی، صاف بودن، شفافیت یا خلوص به کار میرود و در متون فارسی رسمی، علمی و ادبی بسیار رایج است.
شکل «سافی» نادرست است و در منابع معتبر فارسی به عنوان شکل صحیح ثبت نشده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «صافی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/صافی