neat, clean, cleanly, cleansed, immaculate, unsoiled, unstained
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چون تب بگسارد و گساریدن آن به عرقی خوشبوی و پاکیزه باشد.
When a fever is alleviated and its alleviation is through a fragrant and clean distillation.
پیراهن سفید او کاملاً پاکیزه بود.
Her white shirt was spotlessly clean.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاکیزه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاکیزه