to last, to take time, to drag (on), to take long, to linger, to continue
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شبها زیاد طول نمیکشد تا خوابم ببرد.
It doesn't usually take long for me to fall asleep at night.
مهمانی زیاد طول نکشید چون همه زود رفتند.
The party didn't last long because everyone left early.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «طول کشیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طول کشیدن