آخرین به‌روزرسانی:

ظهری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پشتی

فونتیک فارسی

zahri
صفت

dorsal, of or pertaining to the back

پس‌از سقوط، او در ناحیه‌ی ظهری خود درد شدیدی احساس کرد.

He felt a sharp pain in his dorsal region after the fall.

نورپردازی ظهری در تئاتر تأثیر دراماتیکی ایجاد کرد.

Dorsal lighting in the theater created a dramatic effect.

نیمروزی

فونتیک فارسی

zohri
صفت

midday, pertaining to noon

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

قطار ظهری پر از مسافر بود.

The midday train was packed with commuters.

او در گرمای ظهری، پیاده‌روی کوتاهی کرد.

He took a short walk during the midday heat.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ظهری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ظهری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ظهری

لغات نزدیک ظهری

پیشنهاد بهبود معانی