dorsal, of or pertaining to the back
پساز سقوط، او در ناحیهی ظهری خود درد شدیدی احساس کرد.
He felt a sharp pain in his dorsal region after the fall.
نورپردازی ظهری در تئاتر تأثیر دراماتیکی ایجاد کرد.
Dorsal lighting in the theater created a dramatic effect.
midday, pertaining to noon
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قطار ظهری پر از مسافر بود.
The midday train was packed with commuters.
او در گرمای ظهری، پیادهروی کوتاهی کرد.
He took a short walk during the midday heat.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ظهری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ظهری