(said of one's child) disobedient, anathematized, disinherited, disowned, cursed, rebellious
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عاق کردن
to disown, to disinherit
عاق والدین
cursed, disowned, disinherited
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عاق» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عاق