on purpose, purposely, advertently, intentionally, willfully, deliberately, designedly, perversely, advisedly, wittingly, expressly, purposefully, wantonly
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او عمدا مسیر طولانیتر را انتخاب کرد تا با ترافیک ساعت شلوغی مواجه نشود.
He deliberately chose the longer route to avoid rush hour traffic.
الی عمدا به پیامش اعتنا نکرد تا کاری کند که او دلتنگش شود.
Eli ignored his text on purpose to make him miss her.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «عمدا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عمدا