tomorrow
محاکمه به فردا موکول شد.
The trial was adjourned until tomorrow morning.
معلم درس تازهای را برای فردا تکلیف کرد.
The teacher assigned a new lesson for tomorrow.
فردا در اختیارتان خواهم بود.
I will be available for you tomorrow.
future
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کار امروز را به فردا نینداز. تو باید پروژه خود را به پایان برسانی و تو الان وقت داری که آن را تمام کنی.
There is no time like the present. You need to finish your project and you have the time to finish it now.
آنقدر امروز فردا کرد که نامزدش با یک نفر دیگر ازدواج کرد.
He procrastinated so much that his fiancee married someone else.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فردا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فردا