wilted, lethargic, withered, congealed
wilted
lethargic
withered
congealed
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هوای گرم همه را فسرده کرد.
The hot weather made everyone feel lethargic.
نمیتوانستم روی کارم تمرکز کنم چون احساس میکردم فسرده و خستهام.
I couldn't concentrate on my work because I was feeling lethargic and tired.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فسرده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فسرده