همچنین در معنای اول میتوان از اسفیگمومانومتر و فشارسنج خون بهجای فشارسنج استفاده کرد.
پزشکی sphygmomanometer
sphygmomanometer
پرستار از فشارسنج برای اندازهگیری فشار خون من استفاده کرد.
The nurse used a sphygmomanometer to measure my blood pressure.
فشارسنج ابزاری ضروری در هر کلینیک است.
A sphygmomanometer is an essential tool in every clinic.
pressure gauge, compressiongauge, manometer, glass, barometer, konimeter, piezometer
pressure gauge
compressiongauge
manometer
glass
barometer
konimeter
piezometer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فشارسنج نشان داد که فشار باد لاستیک خیلی کم است.
The pressure gauge showed that the tire pressure was too low.
برای آزمایشهای آزمایشگاهی باید فشارسنج جدیدی بخرم.
I need to buy a new manometer for my laboratory experiments.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فشارسنج» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فشارسنج