فقیر به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی و نمونه‌جمله‌ها
بی‌چیز، تنگدست، تهیدست
فونتیک فارسی
faghir
اسم
صفت
poor, destitute, pauper, indigent, impecunious, needy, disadvantaged, impoverished, mendicant, poverty-stricken, badly off, down and out, beggar, penurious, beggarly, penniless, have-not, fakir
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- کمک به فقیران قلب انسان را شاد می‌کند
- helping the poor gladdens the heart
- او فقیر است؛ ولی تکدی نمی‌کند
- he is poor, but he doesn't ask for handouts
- که...کم دارد، که از لحاظ...ضعیف است، که به لحاظ...فقیر است
- poor in
- برای اصلاح عدم توازن بین کشورهای غنی و فقیر
- in order to correct the imbalance between the rich and poor countries
- آن کشور فقیر است؛ به‌علاوه اکثر مردم آن بی‌سوادند.
- The country is poor; furthermore, most of its people are illiterate.
مترادف و متضاد فقیر
- بیچاره، بی‌نوا، تنگدست، تهیدست، بدبخت، درویش، سائل، غریب، کم‌بضاعت، گدا، محتاج، مسکین، مفلس، ندار، نیازمند ≠ غنی
ارجاع به لغت فقیر
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «فقیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فقیر