رنگ red, rosy, ruddy, rose, blush, kermes, blood-red, damask, purplish, vinous, blearly, crimson, incarnadine, fiery, coral, eryth-, erythro-
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادرم بهندرت لباس قرمز میپوشید.
My mother scarcely wore red dresses.
او دور اسم من با مداد قرمز دایره کشید.
He circled my name with a rose pencil.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قرمز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قرمز