confounded, blasted, damnable, accursed, damned, damn, bloody, deuced, fucking, frigging, cotton-picking, goddamned, darn, darned
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از این کلاسهای لعنتی خسته شدهام!
I am tired of these cotton-picking classes!
این هوای لعنتی!
This fucking weather!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «لعنتی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/لعنتی