ادبی dilated, extended, expanded, stretched, distended, enlarged
dilated
extended
expanded
stretched
distended
enlarged
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مردمکهای او در اتاق تاریک متسع شده بودند.
Her pupils were dilated in the dark room.
آشپزخانه متسع شد تا فضای بیشتری برای آشپزی فراهم شود.
The kitchen was enlarged to allow more room for cooking.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «متسع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متسع