to hate, to execrate, to despise, to detest, to loathe, to abominate, to abhor, to disdain
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از اینکه دوشنبهها زود بیدار شوم، متنفرم.
I hate waking up early on Mondays.
او از گیر کردن در ترافیک متنفر است.
He hates being stuck in traffic.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «متنفر بودن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متنفر بودن