humble, modest, reverent, reverential, self-effacing, respectful, unassuming, complaisant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بازیگر مشهور متواضع و بیتکلف باقی ماند.
The famous actor remained humble and down-to-earth.
معلم متواضع همیشه نیازهای شاگردانش نسبت به نیازهای خودش در اولویت قرار میداد.
The humble teacher always put her students' needs before her own.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «متواضع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/متواضع