content, ingredient, constituent, innards
این شرکت تیمی از تولیدکنندگان محتوا را استخدام کرد.
The company hired a team of content creators.
وحشت در محتوایش پیچیده بود.
Fear twisted her innards in knots.
matter, substance, import, content, purport
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
محتوای کتاب تأثیری ماندگار بر خواننده گذاشت.
The substance of the book left a lasting impact on the reader.
یک نویسندهی واژهگرای که محتوا را فدای صدا(ی واژه) میکند.
A verbal artist who sacrifices content to sound.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محتوا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محتوا