فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

محقق به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مسلم، قطعی

فونتیک فارسی

mohaghghagh
صفت

certain, definite, ascertained, positive, verified, unquestionable, sure, proven, assured, bound, incontrovertible, incontestable

موفقیت او محقق است.

His success is sure.

ما باید از رویکردی محقق برای حل این مشکل استفاده کنیم.

We need to use a proven approach to solving this problem.

پژوهشگر

فونتیک فارسی

mohaghghegh
اسم

researcher, investigator (of truth), inquirer, academic, student, scholar

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

محقق یافته‌هایشان را در کنفرانس ارائه داد.

The researcher presented their findings at the conference.

محقق سال‌های زیادی را صرف بررسی تمدن باستان کرد.

The researcher spent years investigating the history of the ancient civilization.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد محقق

  1. مترادف:
    پژوهشگر دانشمند عالم متتبع متجسس متفحص
    متضاد:
    نامحرز
  1. مترادف:
    تایید تحقیق‌شده ثابت‌شده درست راست قطعی محرز مدلل مسجل مسلم

ارجاع به لغت محقق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «محقق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محقق

لغات نزدیک محقق

پیشنهاد بهبود معانی