آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

راست به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / raast /

straight, right, upright, right-hand side, dextral, dexter, dextro-, ortho-

straight

right

upright

right-hand side

dextral

dexter

dextro-

ortho-

سمت راست

او دارد راهنمای راست را می‌زند.

He is indicating right.

او سمت راست من ایستاد.

He stood at my right-hand.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

دارای دست و پای راست

straight-limbed

اسم
فونتیک فارسی / raast /

truth, reality, verity, factualness

truth

reality

verity

factualness

حقیقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

همیشه به تو راست گفته و هرگز به تو نارو نزده‌ام.

I've always told you the truth and have never been dishonest with you.

نسبت به راست بودن اتهامات آن‌ها شک داشتم.

I doubted the reality of their accusations.

صفت
فونتیک فارسی / raast /

straight, direct, uncurved, linear, erect, starboard, standing

straight

direct

uncurved

linear

erect

starboard

standing

مستقیم

راه راست، صراط مستقیم

a direct route

ساقه‌ی راست

an erect stem

صفت
فونتیک فارسی / raast /

true, real, truthful, veritable, genuine, veracious, sheer, truly, truthfully

true

real

truthful

veritable

genuine

veracious

sheer

truly

truthfully

غیردروغ

این راست است که صداقت بهترین سیاست است.

It is true that honesty is the best policy.

این گزارش به‌خاطر راست و شفاف بودنش مورد تحسین قرار گرفت.

The report was praised for being truthful and transparent.

صفت
فونتیک فارسی / raast /

on the right side, on or of the right-hand side, right handed, right hand, offside, plumb

on the right side

on or of the right-hand side

right handed

right hand

offside

plumb

واقع در سمت راست

نشان‌واره باید در سمت راست قابل مشاهده باشد.

The logo should be visible on the right side.

بازیکن در سمت راست قرار داشت و منتظر لحظه‌ی مناسب برای ضربه زدن بود.

The player was positioned offside, waiting for the perfect moment to strike.

صفت
فونتیک فارسی / raast /

correct, accurate, exact

correct

accurate

exact

صحیح

مهم است که هنگام اتخاذ تصمیمات، اطلاعات راست داشته باشید.

It's important to have the correct information when making decisions.

محاسبات او راست بودند و جایی برای خطا باقی نگذاشتند.

His calculations were exact, leaving no room for error.

قید
فونتیک فارسی / raast /

straight, straightway, straightforward, forthwith, directly, erectly, veracious

straight

straightway

straightforward

forthwith

directly

erectly

veracious

بی‌وقفه

مانند پیکان، راست پرواز کرد.

It flew straight as an arrow.

اگر او را دیدی، لطفاً راست به او بگو که با من تماس بگیرد.

If you see him, please tell him straightway to call me.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد راست

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:
متضاد:
مترادف:
متضاد:
مترادف:
متضاد:
مترادف:
متضاد:

سوال‌های رایج راست

راست به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «راست» در زبان انگلیسی، بسته به معنا و زمینه‌ی کاربرد، به واژه‌های مختلفی مانند right، straight، truthful، یا upright ترجمه می‌شود.

«راست» از جمله واژگانی است که در زبان فارسی معانی و کاربردهای گوناگونی دارد؛ از مفاهیم هندسی و مکانی گرفته تا مفاهیم اخلاقی، رفتاری و حتی جهت‌یابی. رایج‌ترین معادل انگلیسی این واژه، «right» است، به‌ویژه وقتی درباره‌ی جهت (مقابل چپ) یا درست بودن چیزی صحبت می‌کنیم. با این حال، در مواقعی که منظور از «راست»، صاف بودن یا بدون انحراف بودن باشد، واژه‌ی «straight» مناسب‌تر است. همچنین، در کاربردهای اخلاقی و صداقت‌محور، معادلی چون «truthful» یا «honest» به‌کار می‌رود.

در کاربرد مکانی، «راست» معمولاً به جهت مقابل چپ اشاره دارد؛ مثلاً در راهنمایی رانندگی، نقشه‌خوانی، یا توصیف موقعیت‌های فیزیکی: «بپیچ به راست» یا «صندلی سمت راست». در این زمینه، واژه‌ی انگلیسی right معادل دقیقی است و کاربردی جهانی دارد. این معنای ساده، اما بنیادین، در زندگی روزمره نقش پررنگی دارد، به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند ناوبری، طراحی صنعتی، و حتی آموزش کودکان.

در بُعد اخلاقی و رفتاری، «راست» به معنای درست‌کار، صادق، بی‌ریا و وفادار به حقیقت است. عباراتی مانند «آدم راست‌گو»، «راست‌رفتاری» یا «راست‌کرداری» نشان‌دهنده‌ی تأکید فرهنگ فارسی بر ارزش‌هایی چون صداقت، بی‌پیرایگی و شفافیت‌اند. در اینجا «truthful»، «honest» و گاهی «upright» ترجمه‌های مناسبی هستند. در ادبیات کهن فارسی نیز، «راستی» یکی از مفاهیم کلیدی در توصیف انسان کامل و آرمانی به‌شمار می‌رود؛ انسانی که در گفتار و کردار خود به‌دور از نیرنگ و فریب است.

در حوزه‌ی ساختار و شکل، واژه‌ی «راست» به معنای صاف، بدون خمیدگی و انحراف نیز به‌کار می‌رود. مثلاً در توصیف یک خط، ستون یا مسیر، می‌گوییم «خطی راست»، «تنه‌ی درختی راست» یا «راهی راست پیش روی توست». در این کاربرد، «straight» معادلی دقیق در زبان انگلیسی است. جالب آن‌که این معنای فیزیکی، در بسیاری از زبان‌ها با مفاهیم اخلاقی درآمیخته است؛ یعنی صاف بودن، نمادی از درستی و صداقت تلقی می‌شود.

«راست» می‌تواند به‌عنوان نماد حقیقت، عدالت و شفافیت نیز تفسیر شود. در بسیاری از ضرب‌المثل‌ها و اشعار، واژه‌ی «راست» در برابر «کج»، «دروغ»، یا «ریاکاری» قرار می‌گیرد. این تقابل‌ها نشان می‌دهند که «راستی» نه‌تنها در سطح کاربرد زبانی، بلکه در عمق باورهای فرهنگی و اخلاقی نیز ریشه‌دار است. انسان راست، کسی است که گفتار و رفتارش با واقعیت هم‌راستاست و اعتماد دیگران را جلب می‌کند.

ارجاع به لغت راست

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «راست» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/راست

لغات نزدیک راست

پیشنهاد بهبود معانی