correct, right, all right, rightful, true, exact, truthful, faithful, righteous, accurate, proper, legitimate, precise, sound, valid, direct, due
رفتار درست
correct behavior
کاری که شما کردید از نظر اخلاقی درست نبود.
What you did was not ethically right.
whole, full, perfect, strict, clear, prompt, fair, functional, even
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او سخنرانی درستی در مورد اهمیت آموزش داد.
He gave a whole speech about the importance of education.
او تعادل درستی بین کار و استراحت پیدا کرد و زندگیاش را لذتبخشتر کرد.
She found the perfect balance between work and leisure, making her life more enjoyable.
rightly, aright, all right, fully, directly, flat, quite, out, downright
آیا میتوانی این واژه را درست معنی کنی؟
Can you rightly define this word?
آیا درست شنیدم؟
Did I hear aright?
honest, upright, just, incorruptible, principled
رویکرد درست او اعتماد همکارانش را جلب کرد.
His honest approach won him the trust of his colleagues.
او همیشه بهخاطر شخصیت درست و اصولیاش شناخته شده است.
She has always been known for her upright character and unwavering principles.
very, just, precisely, smack, barely, sharp, dead, exactly
همانا که درست مثل پدرت هستی.
You are evidently very much like your father.
سنگ به نزدیکی چشمش خورد، درست در زیر ابرو.
The stone hit her near the eye, just below the brow.
کلمهی «درست» در زبان انگلیسی به correct یا right ترجمه میشود؛ بسته به زمینهی کاربرد، ممکن است هرکدام مناسبتر باشد.
کلمهی «درست» یکی از واژگان کلیدی در زبان فارسی است که کاربردهای گستردهای در زمینههای اخلاقی، علمی، فنی و روزمره دارد. در معنای پایهای، «درست» به معنای «مطابق با واقعیت یا حقیقت» است. زمانی که میگوییم پاسخی «درست» است، منظورمان این است که آن پاسخ با واقعیت منطبق بوده و از لحاظ منطقی، علمی یا تجربی خطایی در آن وجود ندارد. این کاربرد در حوزهی آموزش، آزمون، و تحلیل دادهها بسیار رایج است و یکی از پایههای شناخت صحیح در علوم گوناگون محسوب میشود.
در معنای اخلاقی، «درست» به رفتاری اطلاق میشود که با اصول انسانی، انصاف، و وجدان سازگار باشد. فرد «درستکار» کسی است که در اعمال خود بهدور از فریب، خیانت، یا بیعدالتی عمل میکند. از این رو، «درست بودن» نهتنها در سطح عمل، بلکه در نیت و وجدان فرد نیز معنا پیدا میکند. این نوع استفاده از واژه، معمولاً با مفاهیمی چون صداقت، عدالت و شرافت همراه است و در تربیت فردی و اجتماعی نقش مهمی ایفا میکند.
از منظر فنی و مهندسی، «درست» بودن یک عملکرد یا ساختار به معنای تطابق کامل آن با استانداردها، طراحی اولیه، یا هدف نهایی است. مثلاً وقتی گفته میشود «این قطعه بهدرستی نصب شده است»، منظور این است که فرآیند نصب آن بدون خطا و طبق دستورالعمل انجام شده. در چنین کاربردهایی، دقت، صحت دادهها، و کیفیت اجرا همگی در ارزیابی «درست بودن» مؤثرند.
در زندگی روزمره، واژهی «درست» در موقعیتهای گوناگونی به کار میرود؛ از «درست کردن غذا» گرفته تا «درست شدن یک رابطه». در این زمینهها، درست معمولاً با مفهومی از اصلاح یا بهبود همراه است. وقتی میگوییم «این دستگاه درست کار نمیکند»، یعنی از کارکرد طبیعی یا مطلوب خود خارج شده است، و وقتی میگوییم «مشکلش درست شد»، یعنی به وضعیت عادی یا مناسب بازگشته است. بنابراین، «درست» در این نوع کاربردها همزمان معنای کارآمدی، بهبود و انطباق با انتظار را در بر دارد.
«درست» واژهای است که اغلب با تصمیمگیری، قضاوت، و شناخت همراه است. افراد دائماً در حال سنجش آنچه «درست» است در مقابل آنچه «نادرست» به نظر میرسد هستند. این سنجش، چه در روابط فردی، چه در انتخابهای حرفهای، و چه در درک مسائل پیچیده، بخش جداییناپذیر از فرایند تفکر انتقادی محسوب میشود. اهمیت واژهی «درست» در اینجاست گاهی که مرز میان واقعیت و خطا، اخلاق و بیاخلاقی، و حتی پیشرفت و شکست را تعریف میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «درست» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/درست