flattery, adulation, cajolery, fawning, compliment, sycophancy, toadying, eyewash, soft soap
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مداهنهی این سیاستمدار واضح بود، اما باز هم عدهای به دام آن افتادند.
The politician's flattery was transparent, but some people still fell for it.
این بازیگر از مداهنهی طرفدارانش لذت برد.
The actor basked in the adulation of his adoring fans.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مداهنه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مداهنه