promoter, supporter, propagator, encourager, disseminator, spreader, patron, seller, publisher, protector, exponent, retailer, distributor
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او مروج عقیدهی تساوی نژادی است.
He is an exponent of the idea of racial equality.
مروج علم و دانش
disseminator of knowledge
اینترنت مروج قدرتمند اندیشهها شده است.
The internet has become a powerful disseminator of ideas.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مروج» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مروج