فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مروج به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ترویج‌دهنده

فونتیک فارسی

moravvej
اسم

promoter, supporter, propagator, encourager, disseminator, spreader, patron, seller, publisher, protector, exponent, retailer, distributor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

او مروج عقیده‌ی تساوی نژادی است.

He is an exponent of the idea of racial equality.

مروج علم و دانش

disseminator of knowledge

نمونه‌جمله‌های بیشتر

اینترنت مروج قدرتمند اندیشه‌ها شده است.

The internet has become a powerful disseminator of ideas.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مروج

  1. مترادف:
    صفت ترویج‌دهنده رواج‌دهنده مشوق
  1. مترادف:
    چمنزارها سبزه‌زارها مرغزارها چراگاهها

ارجاع به لغت مروج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مروج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مروج

لغات نزدیک مروج

پیشنهاد بهبود معانی