آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

مزاحم شدن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / mozaahem shodan /

to bother, to annoy, to be a nuisance (to), to be obtrusive, to irritate, to bore, to cause inconvenience, to trouble, to be an annoyance (to), to intervene, to molest, to encumber, to inconvenience, to importune, to intrude

to bother

to annoy

to be a nuisance

to be obtrusive

to irritate

to bore

to cause inconvenience

to trouble

to be an annoyance

to intervene

to molest

to encumber

to inconvenience

to importune

to intrude

دردسر دادن، مایه‌‌ی زحمت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

قاضی از او التزام گرفت که مزاحم زن سابقش نشود.

The judge bound him over to refrain from bothering his ex-wife.

نمی‌خواهم مزاحم خانواده‌ی شما بشوم.

I don't want to intrude on your family.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مزاحم شدن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
زحمت دادن مصدع شدن موجبات زحمت فراهم کردن زحمت‌افزا شدن اذیت کردن دردسر دادن مایه‌زحمت شدن تصدیع دادن

ارجاع به لغت مزاحم شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مزاحم شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مزاحم شدن

لغات نزدیک مزاحم شدن

پیشنهاد بهبود معانی