farm, field, plantation, hacienda, ranch, farmland, grange
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قطعات هواپیما در سراسر مزرعه پراکنده شده بود.
Pieces of the airplane were scattered through the field.
کارهای روزمره مزرعه هر روز تا ساعت هفت شب او را مشغول میدارد.
Farm chores keep him busy every day up until seven p.m.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مزرعه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مزرعه