coppersmith, copper worker
coppersmith
copper worker
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مسگر یک گلدان مسی زیبا ساخت.
The coppersmith crafted a beautiful copper vase.
کارگاه مسگر پر از صدای کوبیدن فلز بود.
The copper worker’s workshop was filled with the sound of pounding metal.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مسگر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسگر