to conspire, to plot (against), to machinate, to intrigue, to undermine, to snitch, to scheme
to conspire
to plot
to machinate
to intrigue
to undermine
to snitch
to scheme
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هروقت رئیس میگذرد، کارمندان موش میدوانند.
Whenever the boss walks by, the employees conspire quietly.
آنها با نزدیک شدن مهلت، موش دواندند.
They machinated as the deadline approached quickly.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «موش دواندن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/موش دواندن