زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

نفر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / nafar /

individual, person, one, people

individual

person

one

people

فرد (انسان)

سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.

The war's destiny hinged on the decisions of only one man.

این میز برای شش نفر جا دارد.

This table can accommodate six people.

اسم
فونتیک فارسی / nafar /

for counting camels

for counting camels

برای شمارش شتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

نه نفر شتر

nine camels

سه نفر شتر و یک سگ

three camels and one dog

اسم
فونتیک فارسی / nafar /

soldier, military person, private

soldier

military person

private

سرباز

هر نفر باید به قوانین رفتاری سخت‌گیرانه پایبند باشد.

Every military person must adhere to strict codes of conduct.

هر نفر برای مدیریت وضعیت‌های اضطراری آموزش دیده است.

Every soldier is trained to handle emergencies.

اسم
فونتیک فارسی / nafr /

قدیمی the departure toward Mecca, departure

the departure toward Mecca

departure

رفتن حاجیان به مکه

نفر به مکه هر روز در سپیده‌دم آغاز می‌شود.

The departure for Mecca begins at dawn each day.

بسیاری از زائران برای نفر به مکه جمع شدند.

Many pilgrims gathered for the departure to Mecca.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نفر

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت نفر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نفر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نفر

لغات نزدیک نفر

پیشنهاد بهبود معانی