آخرین به‌روزرسانی:

نقص به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عیب، کاستی

فونتیک فارسی

naghs
اسم

defect, fault, blemish, foible, flaw, failing, deformity, imperfection, drawback

نقص بنیادین این طرح

the innate defect in this plan

گلدان به دلیل نقص در لعاب ارزان فروخته شد.

The vase was sold cheaply because of a fault in the glaze.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

نقص برق آتش‌سوزی را به دنبال داشت.

An electrical fault caused the fire.

کمبود، فقدان

فونتیک فارسی

naghs
اسم

deficiency, inadequacy, shortcoming, paucity, insufficiency, inadequateness, dysfunction, lack, want, shortage

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

نقص در رژیم غذایی این کودک

the deficiency in this child's diet

نقص ورزشکار در استقامت به قیمت باختش در مسابقه تمام شد.

The athlete's deficiency in stamina cost him the race.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نقص

  1. مترادف:
    خرابی خرده شایبه صدمه عیب کاستی کاهش کمبود کمی نارسایی نقصان

ارجاع به لغت نقص

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نقص» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نقص

لغات نزدیک نقص

پیشنهاد بهبود معانی