to violate, to break, to infringe, to refuse to observe, to contravene, to breach, to rupture
to violate
to break
to infringe
to refuse to observe
to contravene
to breach
to rupture
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او مفاد قرارداد را نقض کرد.
She violated the terms of the contract.
آنها توافق آتشبس را نقض کردند.
They violated the cease-fire agreement.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نقض کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نقض کردن