همچنین میتوان از نقطهنقطه کردن بهجای نقطهچین کردن استفاده کرد.
to dot, to line with dots, to stipple
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او با دقت بوم را با رنگهای روشن نقطهچین کرد.
He carefully dotted the canvas with bright colors.
طراح قصد دارد حاشیههای دعوتنامه را نقطهچین کند تا جذابیت بصری بیشتری داشته باشد.
The designer plans to line with dots the borders of the invitation to make it visually appealing.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نقطهچین کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نقطهچین کردن