representative of the company, front, company's agent
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نمایندهی شرکت به تمامی سوالات مشتریان بهسرعت رسیدگی میکند.
The representative of the company handles all customer inquiries promptly.
او برای کمک به سفارش، با نمایندهی شرکت تماس گرفت.
He contacted the company's agent for assistance with the order.
او بهعنوان نمایندهی شرکت، در تمام رویدادهای مهم صنعت شرکت کرد.
As the front, he attended all major industry events.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نمایندهی شرکت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نمایندهی شرکت