blameworthy, reprovable, reproachable, disgraceful, unbecoming, amiss, reprehensible, condemnable, opprobrious, objectionable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سوء استفاده از سادگی او از نظر اخلاقی نکوهیده است.
Taking advantage of his simplicity is morally reprehensible.
قماربازی عادت نکوهیدهای است.
Gambling is a reprehensible habit.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «نکوهیده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نکوهیده