آخرین به‌روزرسانی:

بد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مخالف خوب

فونتیک فارسی

bad
اسم صفت

bad, evil, ill, vile, immoral, mal-, wicked

یک آدم بد

a wicked person

هوای بد

bad weather

آدم یا چیز بد

فونتیک فارسی

bad
صفت

bad, inferior, evil, vicious, crummy, the bad

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

بد و خوب را از هم تشخیص دادن

to distinguish between good and evil

خوب و بد

good and evil

به طور بد، با بدی

فونتیک فارسی

bad
قید

badly, awfully, ill, poorly

خیلی بد آواز خواند

he sang very badly

چرا اینقدر بد رانندگی می‌کنی؟

why do you drive so badly?

بد، دژ-

فونتیک فارسی

-bad
سازه‌ی پیوندی

combining form meaning bad-, mal-, ill-

بدرفتار

evil doer

بداقبال

ill-fated

نمونه‌جمله‌های بیشتر

بدجنس

evil-natured, mean, base

بسیار

horrid, wicked, nasty

bungle

frigging

عامیانه devilish, dreadful, fearful, fearfully, flyblown, hellish, horrible, ropy, terrible, tough, unholy, villainous, cheesy, stinking, no-good, shit, yucky, naff

dirty

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بد

  1. مترادف:
    ردی سوء شر
    متضاد:
    حسن

ارجاع به لغت بد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بد

لغات نزدیک بد

پیشنهاد بهبود معانی