آخرین به‌روزرسانی:

همسفر به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / hamsafar /

fellow traveler, fellow passenger, traveling companion

کسی که با شخص دیگری سفر می‌رود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

همسفرم در اتوبوس کتابی درمورد تمدن‌های باستانی می‌خواند.

My fellow traveler on the bus was reading a book about ancient civilizations.

همسفر شدن

to become a fellow traveler

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همسفر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسفر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/همسفر

لغات نزدیک همسفر

پیشنهاد بهبود معانی