تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- پدرم مرا واداشت که کفشهایم را واکس بزنم.
- مأمورانی که جلو درها واداشته شده بودند، همه را وارسی بدنی میکردند.
- یکی از سربازان را واداشت که از من مراقبت کند.
- نردبان را جوری واداشت که عمود نباشد
- ساعت را واداشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «واداشتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/واداشتن