آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

وارد آوردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared aavardan /

to hit, to deliver, to strike

to hit

to deliver

to strike

زدن

او به توپ نیروی زیادی وارد آورد.

He hit the ball with great force.

بوکسور هدفش این بود که ضربه‌ای قدرتمند به حریفش وارد بیاورد.

The boxer aimed to strike his opponent with a powerful punch.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaared aavardan /

to cause, to inflict (damage, etc)

to cause

to inflict

باعث خسارت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

طوفان خسارات شدیدی به شهرهای ساحلی وارد آورد.

The storm inflict severe damage on the coastal towns.

زلزله ویرانی قابل توجهی در شهر وارد آورد.

The earthquake caused substantial destruction in the city.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد آوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد آوردن

لغات نزدیک وارد آوردن

پیشنهاد بهبود معانی