امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

وارد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

vaared
arriving, entering, entered, registered, incoming, imported, [fig.] justified, justifiable, acquainted, in touch

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
عامیانه right-on
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد وارد

  1. مترادف:
    رسیده واصل
    متضاد:
    ناوارد
  1. مترادف:
    پذیرفته
  1. مترادف:
    آشنا آگاه اهل باخبر بلد کارشناس متبحر مسبوق مطلع واقف
  1. مترادف:
    داخل
  1. مترادف:
    بمورد

ارجاع به لغت وارد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/وارد

لغات نزدیک وارد

پیشنهاد بهبود معانی