کالبدشناسی heel
بعداز دویدن طولانی، او در پاشنهاش درد شدیدی احساس کرد.
She felt a sharp pain in her heel after the long run.
او یخ را به پاشنهاش گذاشت تا ورم کاهش یابد.
He applied ice to his heel to reduce the swelling.
stern, pivot, hinge
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در را با یک تکان از پاشنه درآورد.
He wrenched the door off its hinges.
درب خشخشکنان بر پاشنه چرخید.
The gate turned groaning on its hinges.
heel
پاشنهی کفشم در حین راه رفتن شکست.
The heel of my shoe broke while I was walking.
صدای تلقتلق کفشهای پاشنهبلند خواهرم
the clack of my sister's high heels
راه رفتن در خیابانهای سنگفرششده با کفش پاشنهبلند دشوار است.
It's difficult to walk on cobbled streets in high heels.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاشنه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاشنه