to purify, to cleanse, to clean, to neaten, to deterge, to make immaculate, to make spotless
to purify
to cleanse
to clean
to neaten
to deterge
to make immaculate
to make spotless
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لطفاً قبلاز ورود مهمانها، اتاقت را پاکیزه کن.
Please neaten your room before guests arrive.
او از محلولی خاص برای پاکیزه کردن زخم استفاده کرد.
He used a special solution to cleanse the wound.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پاکیزه کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پاکیزه کردن