به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

پدر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • والد، بابا
  • فونتیک فارسی

    pedar
  • اسم
    father, pa, dad, daddy, papa, male parent
    • - پدر باید با همه‌ی فرزندانش یکسان رفتار کند.

    • - A father must treat all his children alike.
    • - او سخت زیر بار قرض بود و پدر پولدارش از کمک به او خودداری می‌کرد.

    • - He was deep in debt and his rich father would not bail him out.
  • موسس، بنیانگذار
  • فونتیک فارسی

    pedar
  • اسم
    founder, originator
    • - حضرت محمد پدر دین اسلام بود.

    • - Mohammed was the founder of the Islam religion.
    • - او را "پدر ملت ترکیه" می‌نامند.

    • - They call him "father of the Turkish nation".
  • در مورد پدر هم اسم با پسرش
  • Senior
  • Sire
  • عامیانه dad, daddy, pa, pop, old man
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پدر

ارجاع به لغت پدر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پدر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پدر

لغات نزدیک پدر

پیشنهاد بهبود معانی