father, pa, dad, daddy, papa, male parent, patri-, patr-
پدر باید با همهی فرزندانش یکسان رفتار کند.
A father must treat all his children alike.
او سخت زیر بار قرض بود و پدر پولدارش از کمک به او خودداری میکرد.
He was deep in debt and his rich father would not bail him out.
founder, originator
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حضرت محمد پدر دین اسلام بود.
Mohammed was the founder of the Islam religion.
او را «پدر ملت ترکیه» مینامند.
They call him "father of the Turkish nation".
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پدر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پدر