precipice, bluff, fall, crag, gulch, cliff, sheer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او بر لبهی پرتگاه ایستاد و دستهای خود را به سوی خدا دراز کرد.
He stood on the edge of a cliff and raised his arms toward God.
او بر لبهی پرتگاه ایستاده بود.
He was standing on the edge of the precipice.
پرتگاه ورشکستگی
the precipice of bankruptcy
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرتگاه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرتگاه