to abstain, to keep away, to abnegate, to avoid, to shun, to eschew, to refrain, to diet, to forbear, to desist, to follow a dietary regimen
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از خوردن شکر پرهیز کردن
to abstain from sugar
دکتر به کن توصیه کرد از ورزشهای شدید پرهیز کند.
The doctor advised Ken to avoid strenuous exercise.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرهیز کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرهیز کردن