loquacity, talkativeness, garrulity, long-windedness, prolixity, verbosity
loquacity
talkativeness
garrulity
long-windedness
prolixity
verbosity
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تلاش کرد در مصاحبهی رسمی پرچانگیاش را کنترل کند.
She tried to control her loquacity during the formal interview.
پرچانگی او باعث میشد دیگران نتوانند حرفی بزنند.
Her talkativeness made it hard for others to get a word in.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرچانگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرچانگی