cousin, maternal cousin
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پسر خالهام آخر هفتهی بعد به دیدنمان میآید.
My cousin is coming to visit us next weekend.
من و پسر خالهام وقتی بچه بودیم با هم بازی میکردیم.
My cousin and I used to play together when we were kids.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پسر خاله» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پسر خاله