to give back, to return, to refund, to restore, to render, to revest
او تصمیم گرفت کتابی را که ماه گذشته به امانت گرفته بود پس بدهد.
She decided to give back the book she borrowed last month.
قیمت یک کالای معیوب را پس دادن
to refund the price of defective article
to ooze, to leak, to seep (through)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باران شدید از شکافهای سقف قدیمی شروع به پس دادن کرد.
The heavy rain began to seep through the cracks in the old roof.
زخم شروع به پس دادن مایع غلیظ و زردرنگی کرد.
The wound started to ooze a thick, yellow fluid.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پس دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پس دادن